ترانه سرگرمی سرگرمی کارت پستال روز پدر

ترانه: سرگرمی سرگرمی کارت پستال روز پدر

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز اخبار فرهنگی و هنری تئاتر نماینده جامعه پرسشگر است / کارگردان نمایش «بی‌تابستان»

    مجله فرانسوی اینفرنو یکی از ۱۰ ژورنال تأثیرگذار اروپا در حوزه هنرهای معاصر هست. دایره وسیع مباحث این مجله سرفصل های متنوعی از قبیل ادبیات، هنر های اجرا، رقص و ت

    تئاتر نماینده جامعه پرسشگر است / کارگردان نمایش «بی‌تابستان»

    کارگردان نمایش «بی تابستان»: تئاتر نماینده جامعه پرسشگر است

    عبارات مهم : ایران

    مجله فرانسوی اینفرنو یکی از ۱۰ ژورنال تأثیرگذار اروپا در حوزه هنرهای معاصر هست. دایره وسیع مباحث این مجله سرفصل های متنوعی از قبیل ادبیات، هنر های اجرا، رقص و تئاتر را دربرمی گیرد. ماه گذشته، در حاشیه جشنواره اونیون فرانسه، کوئنتین مارن، خبرنگار این مجله که پیش تر با اولیویر پی مدیر جشنواره گفت و گو کرده بود، به سراغ هنرمند کشورمان امیررضا کوهستانی رفت تا با او اطراف اثر تازه اش؛ «بی تابستان» گفت وگو کند. نمایش بی تابستان در مورد مدرسه ای دخترانه است که ناظم آن قصد دارد شعارها و دیوارنوشته های قدیمی حیاط مدرسه را عوض کردن بدهد و نقاشی های دیگری را جایگزین آن کند. جهت این کار از همسر خود کمک می گیرد….

    شعارهایی که روی دیوارهای مدرسه می بینیم، مربوط به چه دوره ای هستند؟ پیش یا بعد از انقلاب؟ و محصول کدام جنبش اند؟
    در دهه شصت و هفتاد، هنر دیوارنگاری در روسیه متولد شد. در کشور عزیزمان ایران هم، این هنر پیش از انقلاب اسلامی مورد توجه قرار داده شد و بعد از انقلاب نیز به حیات خود ادامه داد. علت این استقبال ماهیت چپ گرایانه دیوارنگاری و از طرف دیگر نگاه محتوا محور صاحبنظران و اعتقاد آنها به رسالت اجتماعی هنر بود. با این حال بعد از انقلاب این هنر سیاسی تر شد. در طول انقلاب، احساسات انقلابی بین نسل جوانی که در مبارزات فعالیت داشتند گسترش پیدا کرد. این نسل با مدارس نیز در ارتباط بودند؛ بعضی دانش آموز بودند، بعضی معلم، بعضی هم مدیر.

    احساسات انقلابی این نسل باعث شد تا روی دیوار های مدرسه، دیوارنگاره هایی با ایده های سیاسی بخصوص خلق کنند. رویکرد این دیوارنگاره ها حمایت از انقلاب اسلامی بود، ولی بعد از گذشت مدت وقت کوتاهی، با شروع جنگ میان کشور عزیزمان ایران و عراق، رویکرد این دیوارنگاره ها حماسی تر شد. بعد از جنگ هم در چرخشی دیگر، از ماهیت انقلابی آنها کاسته شد و بیش تر رنگ و بوی سرمایه دارانه به خود گرفتند. این فرآیند عوض کردن و تحول در تمامی دیوارنگاره های مدارس کشور عزیزمان ایران مشهود است.

    همه ایده های انقلابی که با اهداف تغییرات بزرگ خلق شده است بودند، به شعارهای پند گونه با ماهیتی اخلاقی و در نهایت نیز به نوشته هایی عمل گرا که بازتابی از دروس مدرسه بودند تبدیل شدند. در سال های اخیر هم مدارس غیرانتفاعی جای مدارس دولتی را گرفتند. بدهید ترتیب شاهد نفوذ بعضی جملات انگلیسی و حتی شخصیت های دیزنی به دیوارنگاره های مدارس بودیم که خبر از تلاش مدارس جهت جذب خانواده های مدرن تر می دهد. به عقیده من با بررسی این دیوارنگاره ها می توانیم به روایتی از زندگی سیاسی- اجتماعی در کشور عزیزمان ایران برسیم.

    دراماتورژی نمایشنامه شما چگونه با این زمینه اجتماعی – سیاسی ترکیب می شود؟
    نمایشنامه ما در یک مدرسه واقع می شود. مدرسه ای که بتدریج از حالت دولتی به غیرانتفاعی عوض کردن می کند. ما انقلاب در نظام آموزشی را به تصویر می کشیم. بعد از آخر جنگ کشور عزیزمان ایران و عراق و همچنین در چند سال اخیر، حکومت و بخش شخصی تصمیم گرفتند مدارس را شخصی سازی کنند. این عوض کردن بی شک زندگی نسل های متعدد فارغ التحصیلان را دگرگون می کند.

    پس در این نمایش ما شاهد دگردیسی یک مدرسه هستیم. شخصیت مدیر مدرسه در این نمایش، نماینده این ایدئولوژی هست. او تلاش می کند تا نظام انقلابی را با نظام کم و بیش سرمایه دارانه تازه منطبق کند. ما هم تلاش می کنیم تا به وسیله شخصیت مدیر مدرسه این تغییرات سیاسی-اجتماعی و در عین حال آموزشی را نمایش دهیم.

    سه شخصیت نمایشنامه شما: یک نقاش، یک مدیر و یک مادر جوان. چه طور این شخصیت ها به ذهن شما خطور کردند؟ چه شد که تصمیم گرفتید تا داستانی را از طریق آنها روی صحنه روایت کنید؟
    به عقیده من این سه شخصیت بازتاب دهنده سه نوع انسان در جامعه امروز کشور عزیزمان ایران هستند. مدیر مدرسه تنها به فکر مدرسه هست. او می خواهد از مدرسه به عنوان میراث زندگی خود حفاظت کند و از این طریق رتبه شغلی خود را ارتقا دهد. نقاش هم همین رویکرد را در هنر دارد. ولی به دلایل خاصی که از آن آگاه نیستیم او هیچ گاه در شغل خود موفق نشد. به همین علت نقاشی دیواری را به عنوان شغل خود گزینش کرد. مادر جوان هم نماینده ای از خانواده است.

    در واقع ما سه ضلع از یک مثلث را نمایش می دهیم: خانواده، اقتصاد و هنر. با رویکردی جنسیتی هم می توان این سه نفر را این طور خلاصه کرد: یک مرد، یک مادر و یک زن که از لحاظ اجتماعی فعال هست. همین طور باید گفت که مدیر مدرسه به نسلی که چهل سال پیش متولد شدند تعلق دارد؛ مادر به نسل متولد شده است در سی سال پیش؛ و نقاش هم هم نسل مدیر هست، ولی نسخه مذکر آن. ما همچنین در این نمایشنامه، این مثلث را در درونمایه های مختلفی نمایش دادیم. در کنار همه اینها، ما یک کودک هم داریم. این شخصیت در انتهای نمایش به وسیله فیلم نمایش داده می شود. او بازتاب دهنده نسلی است که همه چیز را زیر سؤال می برد؛ نسلی که کنجکاو است و تا حدودی هم رویکردی خصمانه نسبت به دستاورد های ما دارد. او می تواند شخصیت ها را کامل کند و در کنار آنها یک مربع بسازد.

    می خواهم راجع به نقاشی ای که در نمایش می بینیم از شما سؤالی بپرسم. منظورم نقاشی شخصیت مادر در آخرین صحنه است ؛ آیا این نقاشی یک نماد است؟ به چه چیزی اشاره دارد؟

    این نقاشی نسل های متفاوت را در کنار یکدیگر نشان می دهد. با وجود این، چیزی که ما روی صحنه می بینیم و چیزی که در نقاشی می بینیم متفاوت هستند. نقاشی تلاش می کند تا بازنمایی قشنگی از زندگی واقعی باشد. نقاشی به خودی خود یک نماد نیست، ولی در تقابل با آن چیزی که روی صحنه رخ می دهد می تواند دریافتی نمادین را به همراه داشته باشد.

    به عقیده شما چه چیزی هنر را از پروپاگاندا متمایز می کند؟
    به عقیده من تفاوت واضحی بین این دو وجود دارد. هنر به چالش می کشد و زیر سؤال می برد. با این حال پروپاگاندا چیزی بیش تر از یک پاسخ نیست. پاسخی که تنها بازتابی از یک نحوه تفکر هست. هنر نماینده جامعه ای است که پرسشی را مطرح می کند، ولی نشانه پروپاگاندا شکست این سؤال ها و جواب دادن به آنها با یک بله یا خیر راحت است.

    ما در زندگی روزانه خود با این پروپاگاندا دست و پنجه نرم می کنیم. در همه کشور ها وضع همین طور هست. در رسانه ، در تئاتر، در سینما و حتی در کتاب. حکومت ها به حمایت از هنرها- بویژه تئاتر- می پردازند و به همین علت انتظار دارند تا باورهایی در آنها بازتاب پیدا کنند که مطابق باورهای خودشان هستند. ولی سؤال مهم این است که اگر هنر خودش را به چالش می کشد و زیر سؤال می برد، چگونه ممکن است که با حامیان مالی خود همین کار را نکند؟

    هیأت نظارت و ارزشگذاری چه نقشی در پیشینه هنری شما داشته؟ آیا در فرآیند آفرینش آثار نیز این هیأت در ذهن شماست؟ آیا هنگامی که مشغول نگارش یک متن تازه هستید تصویر العمل آنها را در ذهن خود آینده نگری می کنید؟
    وقتی که تنها در کشور عزیزمان ایران کار کرده بودم، هنوز خیال می کردم که دنیایی آزاد وجود دارد که در آن هیچ محدودیتی وجود ندارد و بازیگران و صورت های معروف تنها به خلق آثار خود می پردازند. فکر می کردم که اروپا این دنیا ست، با وجود این حالا نظرم عوض کردن کرده است.

    بعد از تجربیاتم در خارج از ایران، متوجه شدم که کار کردن در آنجا تفاوت زیادی با کشور عزیزمان ایران ندارد، چون محیط هنری تنوع زیادی ندارد. البته سیستمی وجود دارد که باید آثار ما را طی روندی ببیند و ارزشگذاری کند، با این حال این روند خیلی کارآمد نیست و بازیگران و صورت های معروف هر لحظه می توانند راهی جهت کنار آمدن با آن پیدا کنند. ولی در اروپا این محدودیت ها در سیستمی کاملاً متفاوت ظهور پیدا می کنند. با این حال شاید من هنوز به این سیستم و فشار های آن عادت نکرده ام؛ فشار پشتیبان که باید هنرمندی را گزینش کند و مسئولیت موفقیت او را برعهده بگیرد؛ فشار سالن تئاتر که باید هر لحظه پر باشد؛ فشار نمایشنامه که باید رسانه ها را راضی کند؛ فشار هیأت مدیران که باید بودجه قوه مجریه را مدیریت کند و رضایت همه تماشاگران را جلب کند. بعد جهت من تفاوت زیادی بین این فشار ها نیست. به همین علت جهت من کار کردن در اروپا یا کشور عزیزمان ایران ارجحیتی بر دیگری ندارد.

    تئاتر در جامعه ایرانی چه جایگاهی دارد و به بیان کلی تر، هنر در جامعه کشور عزیزمان ایران چه قدرتی دارد؟
    تئاتر کشور عزیزمان ایران در سال های اخیر بشدت فعال بوده. با وجود مستقل بودن و دریافت نکردن بودجه های دولتی، هنوز هم استقبال خوبی از آثار می شود. باید به این توصیه اشاره کنم که کشور عزیزمان ایران احتمالاً یکی از معدود کشورهای دنیا است که تئاتر در آن به وسیله سرمایه گذاری های شخصی روی صحنه می رود؛ اجراها به تئاتر تجاری محدود نمی شود و تئاتر تجربی، آلترناتیو یا کلاسیک هم حرفی جهت گفتن دارند. جهت مثال، شنیدن، آخرین اثر من، در دو نوبت در پایتخت کشور عزیزمان ایران روی صحنه رفت و ۸۰ شب اجرا شد؛ ۳۹ شب در سال ۲۰۱۵ و ۴۱ شب در ماه جولای پیشین. در مجموع ۱۰-۱۲ هزار تماشاگر به دیدن این اثر آمدند.

    با توجه به تحریم ها، تئاتر در لیست اولویت های دولت جهت بودجه جایگاهی ندارد، ولی باز هم تماشاگران استقبال خوبی از آثار می کنند. ولی یکی از بزرگ ترین پرسشها تئاتر کشور عزیزمان ایران که می توان به آن اشاره کرد، این است که اجراها در پایتخت کشور عزیزمان ایران متمرکز هستند و تنها در بعضی از مواقع در سایر شهر ها روی صحنه می روند. خوشبختانه تئاتر کشور عزیزمان ایران در حال گسترش دامنه خود به کمک اینستاگرام، تلگرام، شبکۀ اجتماعی فیس بوک و … است و من هم آینده روشنی را جهت آن می بینم.

    روزنه
    تناوبی از سکون، سکوت و خاطره

    وحید رهجوی
    کارگردان و منتقد تئاتر
    خیاطی را می شناسید که بتواند جهت یک دکمه، کت بدوزد؟ سؤال عجیبی هست. ولی من هر لحظه بعد از تماشای آثار امیررضا کوهستانی با این سؤال مواجه می شوم. جهت من، امیررضا کوهستانی همان خیاط هست. او توانایی آن را دارد که از یک تصویر، از یک عنوان ساده، از یک چالشی کوچک و گذرا که شاید در روز صدها بار از ذهن همه ما عبور می کند و به آن اعتنایی نمی کنیم، جهانی پردامنه و درعین حال عمیق خلق کند و از یک دریچه کوچک به مساحت یک دکمه ما را به درون حفره های هولناک و دست نخورده شخصیت های آثارش گسیل دهد. او از این جهت شاید شبیه اصغر فرهادی است.

    هردو، پیچیدگی دنیایشان از سادگی اوضاع ها پدید می آید و با مکث و تأمل بر آنها، رفته رفته بغرنج می شود. فرهادی و کوهستانی ناظران بی طرف قصه هایشان هستند. با ایجاد تعادلی مثال زدنی میان کاراکترها. طوری که کفه ترازوی هیچ کس، در ذهن تماشاگر بر دیگری سنگینی نکند. اینها ولی تنها شباهت های میان این دو نیست. اگر فرهادی در دو دهه اخیر، اعتبار سینمای کشور عزیزمان ایران بر پرده نقره ای سینمای دنیا هست، کوهستانی نیز در سال های گذشته، یگانه مسافر تئاتر کشور عزیزمان ایران در معتبرترین جشنواره های جهانی بوده هست. دوبار حضور در بخش مهم جشنواره اوینیون بخشی از اعتبار نام پرآوازه اوست.

    اما آیا بخش عمده اهمیت امیررضا کوهستانی در تئاتر کشور عزیزمان ایران به اعتبار جهانی او محدود می شود؟ پاسخ این سؤال دست کم جهت من منفی هست. اهمیت امیررضا کوهستانی را باید در پیشنهاد تازه ای که جهت تئاتر کشور عزیزمان ایران ارائه داده جست و جو کرد. کارگردانی که سکون و سکوت را به پویاترین و دراماتیک ترین بخش نمایش هایش تبدیل کرده هست. او که از همان ابتدا از صحنه خالی نترسیده و جسورانه و با بی اعتنایی به مفهوم مرسوم طراحی صحنه، خلق فضا را بر خلق مکان ترجیح داده است.

    حتی در اجرایی از متن کلاسیکی مانند ایوانف. از تماشای آثار کوهستانی می توان به این گزاره رسید که تئاتر، علی رغم آنچه در باور اکثریت هست، جهت او هنر نگفتن و نشان ندادن هست. در واقع بااهمیت ترین بخش های نمایش های کوهستانی نه در روی صحنه که در ذهن تماشاگر اجرا می شود. اجرایی ذهنی که در روزهای متفاوت و جهت افراد متفاوت می تواند متفاوت باشد.شاید شادابی و پویایی نمایش های کوهستانی را در این توصیه باید جست وجو کرد.

    کوهستانی را می توان مبدع شیوه تازه ای از تئاتر رئالیستی دانست. در آثار کوهستانی، رئالیسم مفهومی است که با ظرافت تمام از دل مینیمالیسم بیرون می آید. با بازی بازیگرانی که شبیه هیچ بازی رئالیستی دیگری نیستند جز نمایش های خود کوهستانی. رئالیسم در بازی بازیگران کوهستانی از شیوه منحصر به فرد دیالوگ نویسی او می آید. آن قدر که در مواجهه با نمایش های او، فکر می کنید که تنها وظیفه ای که جهت بازیگر تعریف کرده، گفتن دیالوگ ها به راحت ترین شکل ممکن هست. بدون هیچ تحلیل و عملی اضافه.

    اینجا است که علاوه بر صحنه خالی، بُعد دیگری از آموزه های پیتربروک در آثار کوهستانی نمایان می شود و آن اندیشه خالی نام دارد. حضور بازیگرهای کوهستانی در صحنه در نسبت با نقش هایشان آنقدر بی واسطه است که گویی ذهن ارزش از هر اندیشه ای خالی است و مانند بدن هایی فاقد ذهنی درهم و برهم و پرشده از تحلیل، تنها باید در نوبت تعیین شده، دیالوگ های مربوط به خود را بگویند. آن هم به تنها شکلی که دیالوگ ها از قبل به آنها تحمیل کرده اند. یادم است کوهستانی سال ها قبل در مصاحبه ای با مانی حقیقی در ماهنامه الف در این خصوص گفته بود:« من بخش مهم هدایت بازیگر را در دیالوگ نویسی ام انجام می دهم.

    سعی می کنم دیالوگ ها را جوری بنویسم که فقط به یک شکل بشود آنها را گفت. از نظر من بازیگر مورد نیاز نیست جز گفتن دیالوگ ها، کار دیگری جهت کشف حالت بیان جمله انجام دهد. بزرگ ترین اشتباه درگیر کردن بازیگر با تحلیل های پیچیده است.» بی تابستان، واپسین اثر امیررضا کوهستانی به تازگی حضورش در جشنواره اوینیون را پشت سر گذاشته و بزودی تور بلند مدت اروپایی اش را شروع می کند.البته بعد از آخر دور اجراهایش در سالن سمندریان. شاید بشود این نمایش را بعد از سالگشتگی و شنیدن، قسمت سوم یک سه گانه تئاتری دانست. سه گانه ای که خاطره، در آن نقش مهم را ایفا می کند. اجرای بی تابستان در سالن سمندریان بهانه خوبی شد جهت تخصیص داده شده است این شماره به امیررضا کوهستانی و بی تابستانش.

    تئاتر نماینده جامعه پرسشگر است / کارگردان نمایش «بی‌تابستان»

    روزنامه ایران

    واژه های کلیدی: ایران | تئاتر | مدرسه | نقاشی | نمایش | ایرانی | نمایشنامه | اخبار فرهنگی و هنری


    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار